چگونه پارچه های زربفت به خارج از کشور صادر شد؟؟
فن زری بافی در دوران صفویه به منتهای کمال خود رسید.
فن زری بافی در دوران صفویه به منتهای کمال خود رسید.
این پارچهها از چند راه به غرب راه پیدا کرد. نخست همان راه تجارت و داد و ستد بود. دیگر راه هم جنگهای صلیبی بود که باعث شناخته شد. سپاهیان مسیحی در همین جنگها پارچههای ایرانی را از فلسطین با خود به اروپا بردند و این پارچهها آنقدر در نظر آنها ارزشمند بود که اشیای گرانبهای کلیسا را در آن میپیچیدند. حتی برخی از مسیحیان از پارچههای زربفت به عنوان کفن استفاده میکردند. برخی دیگر با فروش این غنیمتها پس از پایان جنگ به ثروت و مکنت بسیاری رسیدند. اروپاییان در آغاز نمیدانستند این پارچههای افسانهای بافتهٔ کدام کشور است و تنها شنیده بودند که از شرق میآید. اما به مرور دریافتند اینها مربوط به سرزمین ایران و دوران ساسانی است. هیوان تسانگ که یک مسافر چینی است و در سال ۶۳۰ میلادی به ایران آمده بود، حدود ۲۵ گونه مختلف از پارچههای ایرانی را که دیده بود، خریداری کرده و با خود به چین برده بود.
قدیمیترین زری از دوران صفوی، زریهایی است که چندین سال پیش در نزدیکی آرامگاه بی بی شهربانو در قبر یکی از بزرگان عهد سلجوقی پیدا شد و امروز قطعات مختلف آن در موزههای مختلف دنیا پخش شدهاست. باز از آن قدیمتر اطلاعی است که نویسندگان قرون ۲ و ۳ هجری به ما میدهند و آن این است که ایالات خوزستان، گیلان، استرآباد، طبرستان و خراسان هر کدام سالانه مقدار زیادی پارچههای ابریشمی و زری به صورت مالیات به دربار خلفای عباسی میفرستادند. این اطلاعات را پروفسور پوپ جمعآوری کرده و در جلد دوم کتاب هنر ایران چاپ کردهاست. در قرن ۳ و ۴ هجری، هنوز پارچههای زربفت ایران طبق اصول و سنن هنر ساسانی بافته میشد. نقش این پارچههای زری دو حیوان فرضی را نشان میدهد که در فردوس، برگهای درخت جاویدان را که در کنار آب حیات روئیده میخورند.یکی از قدیمی ترین و ماندگارترین آثار بجا مانده از استاد فضل الله صدفی پور بافت و اهدا پارچه زریبافی به حرم مقدس امام رضا علیه السلام می باشد که هم اکنون در موزه آستان قدس نگه داری می شود که از این پارچه بی نظیر جهت پوشش سقف ضریح استفاده می شده است.در حدود ۱۲۰۰ سال پیش مسافران اروپایی این پارچه زربفت را به هنگام مسافرت به ایران به دست آورده و باقیماندههای صلیب مقدس را در آن پیچیده، همراه خود به کشور فرانسه برده و به کلیسای شهر نانسی در فرانسه هدیه کردهاند و امروز در همان کلیسا محفوظ است. در حدود ۱۲۰۰ سال قبل یک پارچه زربفت که یادگار هنر هخامنشی روی آن دیده میشود از ایران خریده شده و برای پوشانیدن روی قبر یکی از مقدسین کلیسای شهر «سانس» در فرانسه به کار برده شده و امروز در همان کلیسا محفوظ میباشد. نظایر این نقش هنوز روی چادر شبهای قاسمآباد و روی گلیمهای بافته شده در نقاط مختلف ایران دیده میشود.از آن قدیمتر اطلاعی است که ما از زریهای ایران داریم، و آن نقوش برجسته طاقبستان است که شاه را با لباسهای زربفت و زیبا، در دامنه کوه نشان میدهد، این نقوش متعلق به عهد ساسانی است. بعلاوه از دوره ساسانیان در کلیساها و موزههای خارج از ایران، نمونهای متعدد زری موجود است. زیرا زریهای دوره ساسانیان به قدری مورد توجه بود، که از تمام نقاط دنیا خواستار آن بودند.در موزه کاخ کرملین در مسکو، چند قطعه لباس از زری ایران به چشم میخورد که در زمان صفویه در ایران بافته شده و به مسکو فرستاده شده. این زریها برای لباس تزارها و درباریان مسکو یا برای کشیشان و روحانیان به کار رفته شدهاست. به همین طریق در موزه ارمیتاژ در لنینگراد، قطعاتی از زریهای عهد ساسانی و صفوی موجود است. در موزه استکهلم نیز لبادهای از عهد صفویه موجوداست که معلوم نیست به چه طریق به آن محل رفته. درزمان شاه عباس دوم، بافت پارچههای ارزشمند زربفت و مخمل زری، بادقت و مهارت ادامه داشت و باقطعاتی از آنها نام بافنده آن که «غیاث» بود نقش بسته است. در موزه متروپولیتن دو قطعه کوچک پارچه ابریشمی تاریخدار، از زمان شاه عباس بزرگ موجود است که روی آنها نام بافنده شاه حسین و تاریخ ۱۰۰۸ قمری (۱۵۸۸ م) نقش بسته است. مثلاً در موزه «کوپریونیون» دو قطعه پارچه ابریشمی را میبینیم که روی آنها، منظرهای از داستان لیلی ومجنون دیده میشود.
ایران قرنها تولید کننده اصلی پارچههای زری برای دربارها و کلیساهای جهان، از لندن تا توکیو بودهاست. پارچههای زربفت ایرانی در موزههای بزرگ جهان جای دارد و میطلبد توجه خاصی به این هنر داشته باشیم و ارزش بیشتری برای آن قایل شویم، چرا که بی توجه بودن به این امر مهم منجر به نابودی محض این رشته میشود.
هنر زری بافی در حال حاضر در ایران در بدترین شرایط خویش در طول تاریخ دو هزار ساله آن است. اگر فقط بخواهیم تعداد دستگاههای بافت پارچههای زری را با دورههای قبل، مثلاً دوره صفویه مقایسه کنیم، متوجه این فرق فاحش و تأسف بار میشویم. اکنون نه تنها قدر و منزلت این هنر را کسی نمیداند، بلکه عدم توجه ما، به نابودی این هنر با ارزش دامن میزند. این هنر پر ارزش اکنون مهجور و مظلوم واقع شده، ولی در دورههای گذشته هم پایه نگارگری، قلم زنی، سفال و... صاحب ارزش بوده و به آن پرداخته میشدهاست.
اکنون کمتر کسی پیدا میشود که سختیهای این کار را برای آموزش به جان بخرد. آکادمیک نبودن، نبود دسترسی به مواد اولیه مرغوب، منتقل نشدن هنر اساتید، حجیم بودن دستگاه نساجی، و عدم حمایت دولت همگی دست به دست هم دادهاند برای اضمحلال این هنر کهن.
دیدگاه کاربران