تا اینجا به نقش علمی علمای درباری در حکومتداری حاکمان ظلم اشاره کردیم. از طرفی میدانیم که دوران امام صادق علیهالسلام دوران فرقهها، نحلهها، دانشها و عالمان دروغین نیز بود. پیدایش علوم انحرافی و فرقههای گمراهکننده در جامعهی اسلامی، خطر بزرگی بود که اصل اسلام را تهدید میکرد. مبارزهی حضرت با این تفکرات و دانشهای انحرافی به همین دلیل بود که حکومت از آنها حمایت میکرد وگرنه خود آنها نمیتوانستند اینقدر در جامعه به تبلیغ بپردازند. دلیل حمایت حاکمان غاصب نیز مشخص است. بنیعباس برای از بین بردن فضائل اهل بیت و مخدوشکردن چهرهی آنان، از اینگونه علوم و افکار انحرافی حمایت میکردند. تا جایی که حتی زنادقه نیز با حمایت دربار به تبلیغ کفر و الحاد میپرداختند. برخی از این فرقهها و علوم عبارت بودند از: مرجئه (قائلان به کفایت ایمان بدون عمل)، زنادقه (ملحدان و بیدینان)، غالیان (قائلان به اولوهیت ائمه).
* خارج کردن «علم» از دست غاصبان قدرت
اینچنین است که امام صادق علیهالسلام با درک دقیق اوضاع و بصیرت کامل، به نهضت علمی روی آوردند و برای اینکه حکومت خود را بنا کنند، باید ابتدا حکومت کفر را ساقط کنند و از آن جایی که «قدرت علم» یکی از اضلاع و پایههای مهم حکومت ستمگران بود، امام صادق علیهالسلام با رویآوری به نهضت علمی، علاوه بر اینکه به این ضلع از حکومت جور میتاختند، زمینهی تشکیل حکومتشان بر پایهی قدرت علمی اسلامی را نیز مهیا میساختند.
امام صادق علیهالسلام با گستردن بساط علمی و بیان فقه و معارف اسلامی و تفسیر قرآن به شیوهای غیر از شیوهی عالمان وابسته به حکومت، عملاً به معارضهی با آن دستگاه برخاسته بود. آن حضرت بدین وسیله تمام تشکیلات مذهبی و فقاهت رسمی را -که یک ضلع مهم حکومت خلفا به شمار میآمد- تخطئه میکرد و دستگاه حکومت را از بُعد مذهبیاش تهیدست میساخت.»
آنچه این زاویهدید را تأیید میکند، اقداماتی است که حکومت ظلم دقیقاً بر خلاف برنامههای امام صادق علیهالسلام و برای مقابله با ایشان انجام میداد؛ آنجا که از پیشرفت قدرت علمی امام صادق علیهالسلام هراسان میشد و پایههای قدرت علمی خود را متزلزل مییافت. رهبر انقلاب در این باره میفرمایند: «سران دستگاه خلافت به نقش مؤثر این مبارزهی غیر مستقیم توجه میداشتهاند. تهدیدها و فشارها و سختگیریهای نامحدود منصور نسبت به فعالیتهای آموزشی و فقهی امام که در بسی روایات تاریخی از آن یاد شده، از جمله ناشی از همین توجه و احساس بوده است؛ و نیز تأکید و اصرار فراوان وی بر گردآوردن فقهای معروف حجاز و عراق در مقر حکومت خود -که باز مضمون چندین روایت تاریخی است- از احساس همین نیاز نشأت میگرفته است.»۱۰
پس امام در صدد براندازی ضلع سوم حکومت غاصبان -یعنی «علم» - بودند. آنها با تکیه بر قدرت علم پیشرفت میکردند و قدرت سیاسی خود را تثبیت مینمودند. به همین دلیل آشکار است که امام صادق علیهالسلام یک مبارز و مجاهد علمی و خستگیناپذیر بودند تا این ضلع قدرت را از دست حکومت ستمگران خارج کنند.
امام صادق علیهالسلام با گستردن بساط علمی و بیان فقه و معارف اسلامی و تفسیر قرآن به شیوهای غیر از شیوهی عالمان وابسته به حکومت، عملاً به معارضهی با آن دستگاه برخاسته بود. آن حضرت بدین وسیله تمام تشکیلات مذهبی و فقاهت رسمی را -که یک ضلع مهم حکومت خلفا به شمار میآمد- تخطئه میکرد و دستگاه حکومت را از بُعد مذهبیاش تهیدست میساخت.
دیدگاه کاربران